فردی چند گردو به رهگذری داد و گفت :
نوشته شده توسط ابراهيمي در 30 دی 1393 در بدون موضوع
فردی چند گردو به رهگذری داد و گفت : بشکن و
بخور و برای من دعا کن !
رهگذر گردوها را شکست ولی دعا نکرد .
آن مرد گفت: گردوها را میخوری نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم !
رهگذر گفت:
رهگذر گردوها را شکست ولی دعا نکرد .
آن مرد گفت: گردوها را میخوری نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم !
رهگذر گفت:
«مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای ، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!»
نظر از: داکتراشی شمسی [عضو]
واقعا کار برای خدا باشد خودش جواب را با لطف بسیار می بخشد
——————————
فاطمه ابراهیمی: واقعا همین طوره
فرم در حال بارگذاری ...